. آن گونه که مازلو عنوان میکند:" بهترین راه تحقق خود، تعهد به انجام وظیفهای مهم است".

انسان در اصل با در جست و جوی معنا» و نه در جست و جوی خویش بودن» شناخته میشود. او هر چه بیشتر از خود فارغ میشود و هر چه بیشتر نظر خود را به مقصود یا شخص دیگری معطوف میکند، بیشتر آدم میشود. هر چه بیشتر در چیزی یا شخصی غیر از خود غرقه با مجذوب میشود، بیش‌تر خود میشود. کافیست کودکی را در نظر بگیرید که همهی حواسش را به بازی داده و از خود فارغ شده است. این درست همان لحظهای است که باید از او عکس گرفت. وقتی صبر کنید تا متوجه عکس گرفتن شما شود، صورتش منقبض و منجمد میشود و به جای چهرهای طبیعی و دلپذیر، چهرهای خودآگاه و غیرطبیعی به خود میگیرد. چشم را در نظر بگیرید. چشم از جهتی خودفراباش است. لحظه ای که متوجه چیزی از خودش شود، وظیفه اصلیش که درک دیداری دنیای اطرافش هست، رو به زوال میگذارد.

یکی از دو جنبه خودفراباشی، یعنی تلاش برای کسب معنا، قرینهی چیزی است که من آن را معناجویی» نامیدهام. این مفهوم که در کانون نظریه انگیزشی شناختدرمانی جای دارد، مبین این حقیقت بنیادین است که معمولا، یا در اصل، در موارد روانرنجوری، انسان در تلاش است که معنا یا هدف زندگی را بیابد و به آن تحقق بخشد.

انسان در جست و جوی معنای غایی

ویکتور فرانکل

تو صفحه اینستاگرامم، که آدرسش را اون بالا سمت چپ نوشتم، دارم درباره مراقبه می نویسم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها